عنوان پژوهش: موانع و محدودیت های ارتقاء شغلی زنان تحصیلکرده ازدیدگاه زنان شاغل تحصیلکرده در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
    دستگاه اجرایی کارفرما: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی
تاریخ اجرای پژوهش: 1393/12/10
مرکز مجری پژوهش: دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد-مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی

مکان اجرای پژوهش: دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد

پژوهشگر

نام و نام خانوادگی محل اشتغال فعلی رشته و گرایش تحصیلی آخرین مدرک تحصیلی محل اخذ مدرک تحصیلی
محبوبه محمدپور دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد مطالعات زنان کارشناسی ارشد دانشگاه تهران
زهرا فروزنده دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد فیزیولوژی کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان

همکاران پژوهشگر

نام و نام خانوادگی محل اشتغال فعلی رشته و گرایش تحصیلی آخرین مدرک تحصیلی محل اخذ مدرک تحصیلی

چکیده پژوهش

از آنجایی که در این مجموعه تلاش بر این بود که به بررسی اشتغال زنان و اثرات مثبت و تبعات منفی آن بر خانواده و فرزندان بپردازیم، بر آن شدیم تا ضمن برحذر بودن از مباحث فمنیستی، منصفانه و منطقی به این امر بنگریم. از این رو اثرات مثبت و منفی را از ابعاد مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی و دردو بخش مجزا مورد تحلیل قرار دادیم. البته ممکن است این توهم در ذهن ایجاد گردد که چگونه این تناقض را میتوان برطرف کرد ولی باید گفت که هر پدیدهای میتواند هم اثر منفی داشته باشد و هم اثر مثبت. بنابر این میتوان اشتغال زنان را یک امر نسبی دانست؛ چرا که با توجه به موقعیت و شرایط فردی، متغیر و متفاوت است و نمیتوان به طور قطعی این امر را بد یا خوب تلقی کرد. خلاصه مطلب اینکه زنان باید در اجتماع حضور یابند ولی نه به هر قیمتی از جمله رها کردن فرزندان و عدم رسیدگی به شوهر و نهایتاً سست شدن ارکان خانواده و فروپاشی آن .در این راستا ذکر این نکته حائز اهمیت است که حضور زنان در اجتماع تنها مستلزم اشتغال در بیرون از خانه نیست و این و فعالیت در کارهای عام المنفعه و ... (NGO) امر می تواند با شرکت در گروههای سازمان مردم نهاد تحقق پذیرد. نتاتیج ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 3/51 درﺻذ از جامعه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "ﺳﺨﺘﻲ ﭘـﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣـﺖ ﻳـﻚ زن در ﺷـﻬﺮ ﻣﺤـﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" و 70 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "رﻋﺎﻳﺖ ﺣﺠﺎب در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و اﺣﺴﺎس ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، آﻧﭽﻪ زﻧﺎن را ﺑﻪ ﻣﻮﺟﻮدی ﺿـﻌﻴﻒ، آﺳـﻴﺐﭘـﺬﻳﺮ، ﻧـﺎﺗﻮان و ﻏﻴـﺮه ﺗﺒـﺪﻳﻞ ﻛـﺮده اﺳـﺖ ﻧـﻪ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ و ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﺻﺮف آﻧﻬﺎ، ﺑﻠﻜﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻬﻔﺘﻪ در دل ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﺑﺎﺷـﺪ ﻛـﻪ ﺳﺒﺐ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺑﺎورﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮن ﺑﺮﺗﺮی ﻳﻚ ﺟﻨﺲ ﺑﺮ ﺟﻨﺲ دﻳﮕﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ. ایجاد فرهنگسازی جهت ارتقاء مقام مادری و امر خانه داری و بسترسازی سالم جهت تغییر نگرش افراد به منظور بالاتر نبودن مقام و شأن و منزلت یک زن شاغل نسبت به یک زن خانه دار ازیک سو و حمایت از جنبه ی مادری و خانه داری زن توسط دولت و نهادهای دیگر جامعه از سوی دیگر لازم و ضروری به نظر میرسد روش اجرا خلاصه اجرایی(Executive Summary) : نمونه ی آماری در این تحقیق شامل 150 نفر از اساتید و کارکنان آموزشی و ستادی دانشگاه علوم پزشکی استان چهارمحال و بختیاری می باشد که به طور تصادفی ساده انتخاب شده اند. بر اساس جدول آماری مورگان متناظر با 1500 نفر از جامعه آماری، 150 نفر به عنوان حجم نمونه برگزیده شدند پرسشنامة محقق ساخته: اطلاعات لازم درمورد سن، شاغل یا غیر شاغل، رشته تحصیلی نمونة آماری بصورت 3 سؤال ، در پرسشنامه منظور شد. پرسشنامه ی موانع یا محدودیت های ارتقاء شغلی هر کدام از خرده مقیاس ها در این پرسشنامه از طریق جدول سؤالات متناسب با آنها برآورد و محاسبه می شود. بررسی ها در ایران و خارج از کشور بیانگر آن است که این آزمون از اعتبار و روایی قابل قبولی را برای نمره کلی آزمون گزارش ضریب آلفای کرونباخ بر خوردار است. شیوه ی نمره گذاری این آزمون به با استفاده از مقیاس لیکرت (خیلی زیاد = 5، زیاد = 4 نمره، تا حدودی = 3، کم = 2 نمره و خیلی کم = 1 نمره صورت گرفت تجزیه و تحلیل استنباط: با استفاده از گروههای مستقل تجزیه و تحلیل فرضیه های این پژوهش صورت گرفت ﻓﺮﺿﻴﻪ -1 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ اول ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 51/3 درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "ﺳﺨﺘﻲ ﭘـﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣـﺖ ﻳـﻚ زن در ﺷـﻬﺮ ﻣﺤـﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" و 70 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "رﻋﺎﻳﺖ ﺣﺠﺎب در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و اﺣﺴﺎس ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ دوم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳـﺪ ﮔـﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪ آﻣﺎری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ((34 + 27/3 = 61/3، ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧـﺎن را " اﺣﺴـﺎس ﻧﺎاﻣﻨﻲﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﻛﺎرﻛﺮدن زﻧﺎن"، ﻣـﻲداﻧﻨـﺪ. و ﻛﻤﺘـﺮﻳﻦ ﺗـﺄﺛﻴﺮ 29/3) درﺻـﺪ (16 + 13/3 = در ارﺗﺒﺎط اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع " ﻛﻤﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺎن و ﻋﺪم ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ اﺣﻘﺎق ﺣﻖ ﺧﻮد". ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺳﻮم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳـﺪ ﮔـﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪ آﻣﺎری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ((41/3 + 17/3 = 58/6، ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧـﺎن را " دﻳـﺪﮔﺎه ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺪﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎر زﻧﺎن" ﻣﻲداﻧﻨﺪ. و ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺎ ﮔﺰﻳﻨﻪﻫﺎی ﺧﻴﻠـﻲ ﻛـﻢ – ﻛـﻢ 23/3) ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﺑﻴـﺎﻧﮕﺮ آن اﺳـﺖ ﻛـﻪ:3/55درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ را ﺑﻪ "اﺣﺴـﺎس ﻛﻤﺒـﻮد زﻧـﺎن در ﻣﺤـﻴﻂ ﻛـﺎر" 3/27 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ را ﺑﻪ " درک وﺿـﻌﻴﺖ ﻋـﺎﻃﻔﻲ دﻳﮕـﺮان و واﻛـﻨﺶ ﺳـﺮﻳﻊ"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. یافته ها یافته ها (Results): ﻓﺮﺿﻴﻪ -1 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ اول ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 51/3 درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "ﺳﺨﺘﻲ ﭘـﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣـﺖ ﻳـﻚ زن در ﺷـﻬﺮ ﻣﺤـﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" و 70 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "رﻋﺎﻳﺖ ﺣﺠﺎب در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و اﺣﺴﺎس ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﻪ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ: ﻣﻴﺎن داﻧﺶ ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺎن ﻛﺎرﻣﻨﺪ ﺗﻬﺮاﻧﻲ و ﻣﻴﺰان ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ اﻳﺸـﺎن راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﻲداری وﺟﻮد دارد((P < 0/01، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد(8)، زﻳﺮا ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﻢ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺑﻬﺮﺣﺎل ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ﻣﻮارد ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻫﻤﺴﺮ ﻳﺎ ﺧﺎﻧﻮاده وﺟـﻮد دارد و ﺑﻌـﺪ ﻣﺴﺎﻓﺖ ﺑﻴﻦ ﻣﺤﻞ ﻛﺎر و زﻧﺪﮔﻲ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده ﺑﺎﺷـﺪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ: "ﺳﺨﺘﻲ ﭘﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣﺖ ﻳﻚ زن در ﺷﻬﺮ ﻣﺤﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" ﺗﺎ 70 درﺻﺪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧـﺎن( اﺳـﺎﺗﻴﺪ، ﻛﺎرﻛﻨـﺎن آﻣﻮزﺷـﻲ، درﻣـﺎﻧﻲ و اﻃـﺎق ﻋﻤـﻞ ) داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻮم ﭘﺰﺷﻜﻲ ﭼﻬﺎرﻣﺤﺎل و ﺑﺨﺘﻴﺎری ﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -2 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ ﻓﺮﺿﻴﻪ دوم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳـﺪ ﮔـﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪ آﻣﺎری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ((34 + 27/3 = 61/3، ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧـﺎن را " اﺣﺴـﺎس ﻧﺎاﻣﻨﻲﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﻛﺎرﻛﺮدن زﻧﺎن"، ﻣـﻲداﻧﻨـﺪ. و ﻛﻤﺘـﺮﻳﻦ ﺗـﺄﺛﻴﺮ 29/3) درﺻـﺪ (16 + 13/3 = در ارﺗﺒﺎط اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع " ﻛﻤﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺎن و ﻋﺪم ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ اﺣﻘﺎق ﺣﻖ ﺧﻮد". ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘـﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻـﻞ از مطالعه ایﻛـﻪ ﻧﺸـﺎن داد: ﭘﻮﺷﺶ و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ – اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را در ﻋﺪم دﺳﺖﻳﺎﺑﻲ زﻧﺎن ﺑﻪ ﭘﺴـﺖﻫـﺎی ﻣـﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻣﻬـﻢ ﻳﺎﻓﺘـﻪ اﺳﺖ، و ﻧﻴﺰ ﻣﻘﻴﻤـﻲ در ﺗﺤﻘﻴﻘـﻲ ﻧﺸـﺎن داد ﻛـﻪ ﺑﻄـﻮر ﻣﻌﻨـﻲداری ﮔﺴـﺘﺮش ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺮداﻧـﻪ در ﻣﺤﻴﻂﻫﺎی ﻛﺎری ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎی زﻧﺎن اﺳﺖ؛ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ دارد. و ﻧﻴﺰ ﻛـﻪ ﻳﻜـﻲ از ﻧﺘﺎﻳﺞ او »ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ زﻧﺎن از اﻧﺠﺎم ﻛﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ دوری از ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ، ﺑﻄﻮر ﻣﻌﻨﻲداری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ را داﺷﺘﻪاﻧﺪ «، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد، زﻳﺮا در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻧﻴـﺰ از دﻳـﺪﮔﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪی آﻣـﺎری: ﻳﻜـﻲ از ﻣﻮاﻧـﻊ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن را " اﺣﺴﺎس ﻧﺎاﻣﻨﻲﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﻛﺎرﻛﺮدن زﻧـﺎن"، ﻣـﻲداﻧﻨـﺪ. ﻛـﻪ اﻳـﻦ اﺣﺴﺎس اﺣﺘﻤﺎﻻً ﻧﺎﺷﻲ از ﻫﻤﺎن ﮔﺴﺘﺮش ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺮداﻧﻪ در ﻣﺤﻴﻂﻫﺎی ﻛﺎری اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -3 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺳﻮم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳـﺪ ﮔـﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪ آﻣﺎری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ((41/3 + 17/3 = 58/6، ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧـﺎن را " دﻳـﺪﮔﺎه ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺪﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎر زﻧﺎن" ﻣﻲداﻧﻨﺪ. و ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺎ ﮔﺰﻳﻨﻪﻫﺎی ﺧﻴﻠـﻲ ﻛـﻢ – ﻛـﻢ 23/3) درﺻﺪ (6 + 17/3 = در ارﺗﺒﺎط اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻮﺿـﻮع " ﻧﺒﻮد اﻧﮕﻴﺰه ﻛﺎﻓﻲ ﺑـﻪ دﻟﻴـﻞ ﻧـﺎنآور ﺑـﻮدن ﻣـﺮد در ﺧﺎﻧﻮاده ". ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻪ ﻧﺸﺎن داد: ﺑـﺎ ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﺨﺼﻲ، ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﭘﺪﻳﺪآورﻧﺪهی ﺳﻘﻒ ﺷﻴﺸﻪای، ﺳﻪ ﻋﺎﻣـﻞ را در ﻫـﺮ ﻳﻚ از اﻳﻦ ﭼﻬﺎر ﮔﺮوه ﻣﺆﺛﺮ ﻣﻲداﻧﺪ. در ﮔﺮوه ﻋﺎﻣﻞﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ، ﺑﺎورﻧﺪاﺷـﺘﻦ ﻣـﺪﻳﺮان و ﺳﺮﭘﺮﺳـﺘﺎن ﺑـﻪ زﻧﺎن، وﺟﻮد ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺮدﺳﺎﻻر، و ﺑﺎور ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻧﺪاﺷـﺘﻦ زﻧـﺎن در ﻛﺎرﻫـﺎ؛ در ﮔـﺮوه ﻋﺎﻣـﻞﻫـﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻧﺒﻮد ﺣﻤﺎﻳﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻌﺎرض ﻧﻘﺶﻫﺎ، و اﻋﺘﻘﺎد ﺑـﻪ ﻧـﺎنآوری ﻣـﺮد؛ در ﮔـﺮوه ﺳـﺎزﻣﺎن، ﻧﺒـﻮد ﻛﺎرﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای زﻧﺎن، ﻧﺒﻮد اﻟﮕﻮی ﻣﺪﻳﺮان ﻣﻮﻓﻖ زن، و وﺟﻮد ﺳﺪﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻣﻴﺎن زﻧﺎن و ﻣﺮدان در ﺳﺎزﻣﺎن؛ و در ﮔﺮوه ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﺨﺼﻲ، ﻋﺪم ﺧﻮدﺑﺎوری، اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﺑﻮدن، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻗﺸﺎری و ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ در ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺳﻨﺘﻲ ﻛﺎر در ﺧﺎﻧﻮاده، ﻛﻪ ﺧﻮد ﻧﺎﺷﻲ از ﮔﺮاﻳﺶﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ؛ و ﻧﻴﺰ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ اﻳﻦ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ، ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺎﺑﻊ ﻋﺮﺻـﻪی ﻛـﺎر زﻧﺎن، ﺑﻲﺛﺒﺎتﺗﺮ از ﻣﺮدان ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد(4). ﻳﻜﻲ از دﻻﻳﻞ اﻳﻦ ﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ آن اﺳﺖ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن " دﻳﺪﮔﺎه ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺪﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎر زﻧﺎن" ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -4 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭼﻬﺎرم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳـﺖ ﻛـﻪ: 54/7 درﺻـﺪاز جامعه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ را ﺑﻪ " ﻧﺎﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﻘﺶ ﺷﻐﻠﻲ زن ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﻮدن ﺑﺮای ﺷﻮﻫﺮ" و 27/3 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ را ﺑـﻪ " ﻧـﺎﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﻘـﺶ ﺷـﻐﻠﻲ زن ﺑـﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺧﺎﻧﻪداری و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮزﻧﺪان"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻖﻛـﻪ ﻧﺸـﺎن داد: ﺑﻴﻦ ﻧﻘﺶ ﺷﻐﻠﻲ و ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ از ﻧﻈﺮ ﺗﺮﺑﻴـﺖ ﻓﺮزﻧـﺪان و ﻫﻤﺴـﺮداری ﺗﻌـﺎرض ﻣﻌﻨـﻲداری وﺟـﻮد دارد(5)، و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ در ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﺎرﻧﺖ، ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﺒﻮد رﺿﺎﻳﺖ از ﻧﻘﺶﻫﺎ، ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﻛﻨﻨﺪهﻳﻲ ﻗﻮی ﺑـﺮای ﻓﺸـﺎر ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻔﺎی ﻫﻢزﻣﺎن آنﻫﺎ اﺳﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ(ﻣﻴﺰان ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖﻫﺎی ﺧـﺎﻧﻮادﮔﻲ، ﺧﺼﺎﻳﺺ ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎی ﺳﺎﺧﺘﺎری ﺧﺎﻧﻮاده، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻌﺪاد و ﺳﻦ ﻓﺮزﻧﺪان، ﻣﻴﺰان ﺣﻤﺎﻳﺖ زوج ﻳﺎ اﻃﺮاﻓﻴﺎن ﻣﻬـﻢ، وﭼﺮﺧﻪی زﻧﺪﮔﻲ – ﺷﻐﻠﻲ) ﻧﻴﺰ در ﻣﻴﺰان ﻓﺸﺎر ادراکﺷﺪه در ﻧﺘﻴﺠﻪی اﻳﻔـﺎی ﭼﻨـﺪ ﻧﻘـﺶ ﻣﺘﻔـﺎوت ﻣـﺆﺛﺮ اﺳﺖ، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد، زﻳﺮا در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧﺎن " ﻧﺎﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﻘﺶ ﺷﻐﻠﻲ زن ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﻮدن ﺑﺮای ﺷﻮﻫﺮ" ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -5 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﺑﻴـﺎﻧﮕﺮ آن اﺳـﺖ ﻛـﻪ:3/55درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ را ﺑﻪ "اﺣﺴـﺎس ﻛﻤﺒـﻮد زﻧـﺎن در ﻣﺤـﻴﻂ ﻛـﺎر" 3/27 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ را ﺑﻪ " درک وﺿـﻌﻴﺖ ﻋـﺎﻃﻔﻲ دﻳﮕـﺮان و واﻛـﻨﺶ ﺳـﺮﻳﻊ"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺎس (1990) ﻛﻪ در ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﻛـﻪ زﻧـﺎن از ﻧﻈـﺮ ﻗﺪرت ﻃﻠﺒﻲ، رﻗﺎﺑﺘﻲ ﺑﻮدن، ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ و اﺣﺴﺎس راﺣﺘﻲ در اﻋﻤﺎل ﻗﺪرت، اﻣﺘﻴﺎزات ﻛﻤﺘﺮی ﻛﺴﺐ ﻛﺮدهاﻧﺪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮدان دارای اﻧﮕﻴﺰه ﻛﻤﺘﺮی ﺑﺮای ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻛﺮدن ﻫﺴﺘﻨﺪ. در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﺮوﻫﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻣﺪﻳﺮان زن در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ زﻧﺎن دﻳﮕﺮ، دارای ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت زﻧﺎﻧﻪ ﻛﻤﺘﺮی ﻫﺴﺘﻨﺪ و آنﻫﺎ ﺿﻤﻦ ﺑﺮﺧﻮرداری از ﺻﻔﺎت زﻧﺎﻧﻪ، از وﻳﮋﮔﻲﻫﺎ و ﺻﻔﺎت ﻣﺮداﻧﻪ (ﻧﻈﻴﺮ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ، اﻧﮕﻴﺰش ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و ﺟﺮأتﻃﻠﺒـﻲ) ﻧﻴـﺰ ﺑـﻪ ﻣﻨﻈـﻮر ﻣﻮﻓـﻖ ﺷﺪن در ﻧﻘﺶﻫﺎی ﻏﻴﺮﺳﻨﺘﻲ ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ، - در اﺣﺴﺎس ﻛﻤﺒﻮد زﻧﺎن در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر ﻛﻪ ﺧﻮد ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧـﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن اﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ وﺟﻮد دارد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ ﻧﻤﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺧﺼﻮﺻـﻴﺎت روانﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ زﻧـﺎن ﻣـﺎﻧﻊ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ آﻧﻬـﺎ ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﻠﻜﻪ در اﻳﻨﺠﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ و روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ آﻧﻬـﺎ را ﺑـﻪ ﺻـﻮرت اﺧﺘﺼﺎﺻـﻲ ﻣـﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار داد. زﻧﺎن از ﻧﻈﺮ ﻛﺎراﻛﺘﺮ ﻣﺘﻔﺎوت ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮدان و ﺑﺮﺧﻲ ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -6 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺷﺸﻢ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 96 درﺻﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ را ﺑﻪ "اﺧﺘﻼل در ﺑﻴﻨﺎﻳﻲ" و 47/3 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧـﻊ ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ را ﺑﻪ " ﺷﻜﻞ ﻇﺎﻫﺮی"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺎس (1990) ﻛـﻪ در ﺗﺤﻘﻴﻘـﺎﺗﻲ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻧﺘﻴﺠـﻪ دﺳـﺖ ﻳﺎﻓـﺖ ﻛـﻪ ﻣﻮاﻧـﻊ ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻳﺎ ﻧﺎرﺳﺎﻳﻲ ﺣﻮاس و ﻓﻴﺰﻳﻚ ﺑﺪن در ﻫﺮ دو ﺟﻨﺲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺑﺎﺷﺪ. بحث و نتیجه گیری (Results):ﻓﺮﺿﻴﻪ -1 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ اول ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 51/3 درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "ﺳﺨﺘﻲ ﭘـﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣـﺖ ﻳـﻚ زن در ﺷـﻬﺮ ﻣﺤـﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" و 70 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "رﻋﺎﻳﺖ ﺣﺠﺎب در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و اﺣﺴﺎس ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﻪ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ: ﻣﻴﺎن داﻧﺶ ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺎن ﻛﺎرﻣﻨﺪ ﺗﻬﺮاﻧﻲ و ﻣﻴﺰان ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ اﻳﺸـﺎن راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﻲداری وﺟﻮد دارد((P < 0/01، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد(8)، زﻳﺮا ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﻢ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺑﻬﺮﺣﺎل ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ﻣﻮارد ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻫﻤﺴﺮ ﻳﺎ ﺧﺎﻧﻮاده وﺟـﻮد دارد و ﺑﻌـﺪ ﻣﺴﺎﻓﺖ ﺑﻴﻦ ﻣﺤﻞ ﻛﺎر و زﻧﺪﮔﻲ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده ﺑﺎﺷـﺪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ: "ﺳﺨﺘﻲ ﭘﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣﺖ ﻳﻚ زن در ﺷﻬﺮ ﻣﺤﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" ﺗﺎ 70 درﺻﺪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧـﺎن( اﺳـﺎﺗﻴﺪ، ﻛﺎرﻛﻨـﺎن آﻣﻮزﺷـﻲ، درﻣـﺎﻧﻲ و اﻃـﺎق ﻋﻤـﻞ ) داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻮم ﭘﺰﺷﻜﻲ ﭼﻬﺎرﻣﺤﺎل و ﺑﺨﺘﻴﺎری ﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -2 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ ﻓﺮﺿﻴﻪ دوم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳـﺪ ﮔـﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪ آﻣﺎری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ((34 + 27/3 = 61/3، ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧـﺎن را " اﺣﺴـﺎس ﻧﺎاﻣﻨﻲﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﻛﺎرﻛﺮدن زﻧﺎن"، ﻣـﻲداﻧﻨـﺪ. و ﻛﻤﺘـﺮﻳﻦ ﺗـﺄﺛﻴﺮ 29/3) درﺻـﺪ (16 + 13/3 = در ارﺗﺒﺎط اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع " ﻛﻤﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺎن و ﻋﺪم ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ اﺣﻘﺎق ﺣﻖ ﺧﻮد". ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘـﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻـﻞ از مطالعه ایﻛـﻪ ﻧﺸـﺎن داد: ﭘﻮﺷﺶ و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ – اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را در ﻋﺪم دﺳﺖﻳﺎﺑﻲ زﻧﺎن ﺑﻪ ﭘﺴـﺖﻫـﺎی ﻣـﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻣﻬـﻢ ﻳﺎﻓﺘـﻪ اﺳﺖ، و ﻧﻴﺰ ﻣﻘﻴﻤـﻲ در ﺗﺤﻘﻴﻘـﻲ ﻧﺸـﺎن داد ﻛـﻪ ﺑﻄـﻮر ﻣﻌﻨـﻲداری ﮔﺴـﺘﺮش ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺮداﻧـﻪ در ﻣﺤﻴﻂﻫﺎی ﻛﺎری ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎی زﻧﺎن اﺳﺖ؛ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ دارد. و ﻧﻴﺰ ﻛـﻪ ﻳﻜـﻲ از ﻧﺘﺎﻳﺞ او »ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ زﻧﺎن از اﻧﺠﺎم ﻛﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ دوری از ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ، ﺑﻄﻮر ﻣﻌﻨﻲداری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ را داﺷﺘﻪاﻧﺪ «، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد، زﻳﺮا در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻧﻴـﺰ از دﻳـﺪﮔﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪی آﻣـﺎری: ﻳﻜـﻲ از ﻣﻮاﻧـﻊ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن را " اﺣﺴﺎس ﻧﺎاﻣﻨﻲﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﻛﺎرﻛﺮدن زﻧـﺎن"، ﻣـﻲداﻧﻨـﺪ. ﻛـﻪ اﻳـﻦ اﺣﺴﺎس اﺣﺘﻤﺎﻻً ﻧﺎﺷﻲ از ﻫﻤﺎن ﮔﺴﺘﺮش ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺮداﻧﻪ در ﻣﺤﻴﻂﻫﺎی ﻛﺎری اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -3 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺳﻮم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳـﺪ ﮔـﺎه ﻧﻤﻮﻧـﻪ آﻣﺎری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ((41/3 + 17/3 = 58/6، ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧـﺎن را " دﻳـﺪﮔﺎه ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺪﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎر زﻧﺎن" ﻣﻲداﻧﻨﺪ. و ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺎ ﮔﺰﻳﻨﻪﻫﺎی ﺧﻴﻠـﻲ ﻛـﻢ – ﻛـﻢ 23/3) درﺻﺪ (6 + 17/3 = در ارﺗﺒﺎط اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻮﺿـﻮع " ﻧﺒﻮد اﻧﮕﻴﺰه ﻛﺎﻓﻲ ﺑـﻪ دﻟﻴـﻞ ﻧـﺎنآور ﺑـﻮدن ﻣـﺮد در ﺧﺎﻧﻮاده ". ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻪ ﻧﺸﺎن داد: ﺑـﺎ ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﺨﺼﻲ، ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﭘﺪﻳﺪآورﻧﺪهی ﺳﻘﻒ ﺷﻴﺸﻪای، ﺳﻪ ﻋﺎﻣـﻞ را در ﻫـﺮ ﻳﻚ از اﻳﻦ ﭼﻬﺎر ﮔﺮوه ﻣﺆﺛﺮ ﻣﻲداﻧﺪ. در ﮔﺮوه ﻋﺎﻣﻞﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ، ﺑﺎورﻧﺪاﺷـﺘﻦ ﻣـﺪﻳﺮان و ﺳﺮﭘﺮﺳـﺘﺎن ﺑـﻪ زﻧﺎن، وﺟﻮد ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺮدﺳﺎﻻر، و ﺑﺎور ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻧﺪاﺷـﺘﻦ زﻧـﺎن در ﻛﺎرﻫـﺎ؛ در ﮔـﺮوه ﻋﺎﻣـﻞﻫـﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻧﺒﻮد ﺣﻤﺎﻳﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻌﺎرض ﻧﻘﺶﻫﺎ، و اﻋﺘﻘﺎد ﺑـﻪ ﻧـﺎنآوری ﻣـﺮد؛ در ﮔـﺮوه ﺳـﺎزﻣﺎن، ﻧﺒـﻮد ﻛﺎرﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای زﻧﺎن، ﻧﺒﻮد اﻟﮕﻮی ﻣﺪﻳﺮان ﻣﻮﻓﻖ زن، و وﺟﻮد ﺳﺪﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻣﻴﺎن زﻧﺎن و ﻣﺮدان در ﺳﺎزﻣﺎن؛ و در ﮔﺮوه ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﺨﺼﻲ، ﻋﺪم ﺧﻮدﺑﺎوری، اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﺑﻮدن، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻗﺸﺎری و ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ در ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺳﻨﺘﻲ ﻛﺎر در ﺧﺎﻧﻮاده، ﻛﻪ ﺧﻮد ﻧﺎﺷﻲ از ﮔﺮاﻳﺶﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ؛ و ﻧﻴﺰ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ اﻳﻦ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ، ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺎﺑﻊ ﻋﺮﺻـﻪی ﻛـﺎر زﻧﺎن، ﺑﻲﺛﺒﺎتﺗﺮ از ﻣﺮدان ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد(4). ﻳﻜﻲ از دﻻﻳﻞ اﻳﻦ ﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ آن اﺳﺖ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن " دﻳﺪﮔﺎه ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺪﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎر زﻧﺎن" ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -4 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭼﻬﺎرم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳـﺖ ﻛـﻪ: 54/7 درﺻـﺪاز جامعه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ را ﺑﻪ " ﻧﺎﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﻘﺶ ﺷﻐﻠﻲ زن ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﻮدن ﺑﺮای ﺷﻮﻫﺮ" و 27/3 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ را ﺑـﻪ " ﻧـﺎﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﻘـﺶ ﺷـﻐﻠﻲ زن ﺑـﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺧﺎﻧﻪداری و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮزﻧﺪان"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻖﻛـﻪ ﻧﺸـﺎن داد: ﺑﻴﻦ ﻧﻘﺶ ﺷﻐﻠﻲ و ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ از ﻧﻈﺮ ﺗﺮﺑﻴـﺖ ﻓﺮزﻧـﺪان و ﻫﻤﺴـﺮداری ﺗﻌـﺎرض ﻣﻌﻨـﻲداری وﺟـﻮد دارد(5)، و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ در ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﺎرﻧﺖ، ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﺒﻮد رﺿﺎﻳﺖ از ﻧﻘﺶﻫﺎ، ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﻛﻨﻨﺪهﻳﻲ ﻗﻮی ﺑـﺮای ﻓﺸـﺎر ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻔﺎی ﻫﻢزﻣﺎن آنﻫﺎ اﺳﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ(ﻣﻴﺰان ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖﻫﺎی ﺧـﺎﻧﻮادﮔﻲ، ﺧﺼﺎﻳﺺ ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎی ﺳﺎﺧﺘﺎری ﺧﺎﻧﻮاده، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻌﺪاد و ﺳﻦ ﻓﺮزﻧﺪان، ﻣﻴﺰان ﺣﻤﺎﻳﺖ زوج ﻳﺎ اﻃﺮاﻓﻴﺎن ﻣﻬـﻢ، وﭼﺮﺧﻪی زﻧﺪﮔﻲ – ﺷﻐﻠﻲ) ﻧﻴﺰ در ﻣﻴﺰان ﻓﺸﺎر ادراکﺷﺪه در ﻧﺘﻴﺠﻪی اﻳﻔـﺎی ﭼﻨـﺪ ﻧﻘـﺶ ﻣﺘﻔـﺎوت ﻣـﺆﺛﺮ اﺳﺖ، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد، زﻳﺮا در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﻘﺎء ﺷـﻐﻠﻲ زﻧﺎن " ﻧﺎﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﻘﺶ ﺷﻐﻠﻲ زن ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﻮدن ﺑﺮای ﺷﻮﻫﺮ" ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -5 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﺑﻴـﺎﻧﮕﺮ آن اﺳـﺖ ﻛـﻪ:3/55درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ را ﺑﻪ "اﺣﺴـﺎس ﻛﻤﺒـﻮد زﻧـﺎن در ﻣﺤـﻴﻂ ﻛـﺎر" 3/27 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ را ﺑﻪ " درک وﺿـﻌﻴﺖ ﻋـﺎﻃﻔﻲ دﻳﮕـﺮان و واﻛـﻨﺶ ﺳـﺮﻳﻊ"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺎس (1990) ﻛﻪ در ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﻛـﻪ زﻧـﺎن از ﻧﻈـﺮ ﻗﺪرت ﻃﻠﺒﻲ، رﻗﺎﺑﺘﻲ ﺑﻮدن، ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ و اﺣﺴﺎس راﺣﺘﻲ در اﻋﻤﺎل ﻗﺪرت، اﻣﺘﻴﺎزات ﻛﻤﺘﺮی ﻛﺴﺐ ﻛﺮدهاﻧﺪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮدان دارای اﻧﮕﻴﺰه ﻛﻤﺘﺮی ﺑﺮای ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻛﺮدن ﻫﺴﺘﻨﺪ. در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﺮوﻫﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻣﺪﻳﺮان زن در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ زﻧﺎن دﻳﮕﺮ، دارای ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت زﻧﺎﻧﻪ ﻛﻤﺘﺮی ﻫﺴﺘﻨﺪ و آنﻫﺎ ﺿﻤﻦ ﺑﺮﺧﻮرداری از ﺻﻔﺎت زﻧﺎﻧﻪ، از وﻳﮋﮔﻲﻫﺎ و ﺻﻔﺎت ﻣﺮداﻧﻪ (ﻧﻈﻴﺮ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ، اﻧﮕﻴﺰش ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و ﺟﺮأتﻃﻠﺒـﻲ) ﻧﻴـﺰ ﺑـﻪ ﻣﻨﻈـﻮر ﻣﻮﻓـﻖ ﺷﺪن در ﻧﻘﺶﻫﺎی ﻏﻴﺮﺳﻨﺘﻲ ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ، - در اﺣﺴﺎس ﻛﻤﺒﻮد زﻧﺎن در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر ﻛﻪ ﺧﻮد ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧـﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن اﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ وﺟﻮد دارد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ ﻧﻤﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺧﺼﻮﺻـﻴﺎت روانﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ زﻧـﺎن ﻣـﺎﻧﻊ ارﺗﻘـﺎء ﺷـﻐﻠﻲ آﻧﻬـﺎ ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﻠﻜﻪ در اﻳﻨﺠﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ و روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ آﻧﻬـﺎ را ﺑـﻪ ﺻـﻮرت اﺧﺘﺼﺎﺻـﻲ ﻣـﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار داد. زﻧﺎن از ﻧﻈﺮ ﻛﺎراﻛﺘﺮ ﻣﺘﻔﺎوت ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮدان و ﺑﺮﺧﻲ ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -6 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺷﺸﻢ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 96 درﺻﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ را ﺑﻪ "اﺧﺘﻼل در ﺑﻴﻨﺎﻳﻲ" و 47/3 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧـﻊ ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ را ﺑﻪ " ﺷﻜﻞ ﻇﺎﻫﺮی"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺎس (1990) ﻛـﻪ در ﺗﺤﻘﻴﻘـﺎﺗﻲ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻧﺘﻴﺠـﻪ دﺳـﺖ ﻳﺎﻓـﺖ ﻛـﻪ ﻣﻮاﻧـﻊ ﺑﻴﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻳﺎ ﻧﺎرﺳﺎﻳﻲ ﺣﻮاس و ﻓﻴﺰﻳﻚ ﺑﺪن در ﻫﺮ دو ﺟﻨﺲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺑﺎﺷﺪ.

خلاصه نتایج حاصله

یافته ها (Results): ﻓﺮﺿﻴﻪ -1 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ. ﻓﺮﺿﻴﻪ اول ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: 51/3 درﺻـﺪنمونه آﻣﺎری، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "ﺳﺨﺘﻲ ﭘـﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣـﺖ ﻳـﻚ زن در ﺷـﻬﺮ ﻣﺤـﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" و 70 درﺻﺪ آﻧﻬﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻮاﻧﻊ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ را ﺑﻪ "رﻋﺎﻳﺖ ﺣﺠﺎب در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و اﺣﺴﺎس ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب"، ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﻪ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ: ﻣﻴﺎن داﻧﺶ ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺎن ﻛﺎرﻣﻨﺪ ﺗﻬﺮاﻧﻲ و ﻣﻴﺰان ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ اﻳﺸـﺎن راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﻲداری وﺟﻮد دارد((P < 0/01، ﻫﻢﺧﻮاﻧﻲ وﺟﻮد دارد(8)، زﻳﺮا ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﻢ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺑﻬﺮﺣﺎل ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ﻣﻮارد ﺣﻘﻮﻗﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻫﻤﺴﺮ ﻳﺎ ﺧﺎﻧﻮاده وﺟـﻮد دارد و ﺑﻌـﺪ ﻣﺴﺎﻓﺖ ﺑﻴﻦ ﻣﺤﻞ ﻛﺎر و زﻧﺪﮔﻲ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻳﻜﻲ از ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠﻜﺮده ﺑﺎﺷـﺪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻛﻪ: "ﺳﺨﺘﻲ ﭘﺬﻳﺮش و اﻗﺎﻣﺖ ﻳﻚ زن در ﺷﻬﺮ ﻣﺤﻞ ﻛﺎر(ﻣﻨﺰل ﻳﺎ ﻫﺘﻞ)" ﺗﺎ 70 درﺻﺪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻮاﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧـﺎن( اﺳـﺎﺗﻴﺪ، ﻛﺎرﻛﻨـﺎن آﻣﻮزﺷـﻲ، درﻣـﺎﻧﻲ و اﻃـﺎق ﻋﻤـﻞ ) داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻮم ﭘﺰﺷﻜﻲ ﭼﻬﺎرﻣﺤﺎل و ﺑﺨﺘﻴﺎری ﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮﺿﻴﻪ -2 ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻊ ارﺗﻘﺎء ﺷﻐﻠﻲ زﻧﺎن ﺗﺤﺼﻴﻠ ﻜﺮده اﺳﺖ ﻓﺮﺿﻴﻪ دوم ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ: از دﻳ%


فایل های پژوهش
فایل

Back to Top