چکیده پژوهش
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات صبحگاهی بر فاکتورهای سلامت مردان میانسال بود. بدین منظور 20نفرمرد با میانگین ( سن: 32/6±33/48سال، وزن: . 54/6±5/85کیلوگرم ، قد: 04/0±93/174 سانتی متر) به صورت هدفمند و دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تمرین تجربی (10 n=)، و کنترل (10n=) تقسیم شدند. ابتدا وزن، قد و شاخص توده بدنی مشارکت¬کنندگان اندازه¬گیری شد. سپس از کلیه آزمودنی¬ها نمونه خونی گرفته شد. پس از 24 ساعت، برنامه تمرینی صبحگاهی به مدت 16 هفته برای گروه تجربی اجرا گردید. برنامه تمرین هوازی با شدت 50 تا 80درصد ضربان قلب هدف آزمودنی، اجرا گردید. در این مدت گروه کنترل هیچ برنامة بدنی خاصی اجرا نکردند. 24 ساعت بعد از اتمام برنامه تمرینی از هر دو گروه تجربی و کنترل در شرایط مشابه نمونه خونی و شاخص¬های تن¬سنجی اندازه¬گیری شد. از نمونه خونی جهت اندازه¬گیری میزان ALT،AST،HDL،LDL آزمودنی¬ها استفاده شد. برای بررسی تغییرات از پیش¬آزمون تا پس¬آزمون از t همبسته در هر گروه و برای مقایسه بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. سطح معناداری05/0P≤ در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد، انجام هشت هفته برنامه تمرینی باعث کاهش ALT،AST در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل شد (05/0≥P). انجام هشت هفته برنامه تمرینی باعث افزایش HDL و Vo2max وکاهش LDLشد(05/0≥P) در مجموع یافته¬های پژوهش حاضر نشان داد که 16 هفته فعالیت ورزشی صبحگاهی با شدت 80درصد ضربان قلب هدف می¬تواند باعث بهبود آنزیم های کبدی ، نیمرخ لیپیدی و Vo2max مردان میانسال شود.
خلاصه نتایج حاصله
نتایج تحقیق حاضر بیانگر کاهش مقادیر آنزیم ALT در گروه تجربی نسبت به گروه شاهد بود، همچنین مقادیر آنزیم AST نیز در گروه تجربی نسبت به گروه شاهد پایینتر بود و داده ها حکایت از کمتر شدن آنزیم ALP در گروه تمرین کرده نسبت به گروه بی تمرین داشت. نتایج برخی از مطالعات قبل با نتایج تحقیق حاضر همخوانی دارد؛ به عنوان مثال، نیکرو و همکاران (1390)، در تحقیق خود بیان کردند که تمرین هوازی همراه با رژیم غذایی موجب کاهش آنزیم های ALT و AST می شود(170). داودی و همکاران(1391)، نیز اعلام کردند که 8 هفته تمرینات هوازی میزان AST,ALT سرم در گروه تجربی(تمرین کرده) را نسبت به گروه کنترل کاهش می دهد(داودی و همکاران،1391). همچنین بارانی و همکاران(1393)، در تحقیق خود نشان دادند که ALP پس از 8 هفته تمرین مقاومتی به طور معنی داری دچار کاهش شد(بارانی و همکاران، 1393). هالثورد و همکاران (2011)، نیز در نتیجه تحقیق خود اعلام کردند که هشت هفته انجام تمرینات مقاومتی موجب کاهش 13درصدی در میزان آنزیم های کبدی AST,ALP در مردان جوان گردید(هالثورد و همکاران،2011). به علاوه، سالاناز و همکاران(2012)، در نتیجه کار پژوهشی خود گزارش کردند که تمرینات مقاومتی باعث کاهش آنزیم های کبدیALT ,AST در مردان چاق 18 تا 70 سال می گردد(سالاناز و همکاران، 2012). پیانو و همکاران (2012)، نشان دادند که تمرینات طولانی مدت ورزشی در افراد چاق دچار کبد چرب، موجب کاهش میزان آنزیم های کبدی در این افراد شد(پیانو و همکاران، 2012). در این راستا، ساکی و همکاران (2014)، به بررسی اثر تمرینات مقاومتی بر افراد مبتلا به کبد چرب غیر الکلی پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که تمرینات مقاومتی باعث کاهش معناداری در میزان آنزیم های کبدی در افراد چاق مبتلا به کبد چرب غیر الکلی می شود(ساکی و همکاران،2014). سوزوکی و همکاران(2005)، نیز نشان داده اند که تمرین منظم، به طور معنی داري باعث کاهش ALT سرم می شود(سوزوکی و همکاران، 2005). کاهش آنزیم های AST و ALT به دنبال 3 ماه فعالیت بدنی منظم با شدت متوسط نیز گزارش شده است که محققان این موضوع را کاهش ریسک ابتلا به بیماری کبد چرب بیان کرده اند(باء و همکاران، 2012). برخلاف آنچه در بالا اشاره گردید، نتایجی هم به دست آمده است که با نتایج تحقیق حاضر همخوانی ندارد. سیلوان و همکاران (2012)، در تحقیق خود تاثیر تمرینات هوازی بر شاخص های کبدی در افراد مبتلا به کبد چرب را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنها بیانگر این بود، که 16 هفته تمرینات استقامتی با این شدت تاثیر معنی داری در میزان آنزیم های کبدی نداشت(180). سالاناز و همکاران(2012) نیز، گزارش کردند، تمرینات هوازی باعث افزایش میزان انزیم های کبدی می شود(سالاناز و همکاران، 2012). کاوشینیو و همکاران(2012)، در پژوهش خود موش های صحرایی را به مدت 16 هفته وادار به انجام تمرینات مقاومتی کردند و در نتیجه کار خود اعلام کردند که 16هفته تمرینات مقاومتی باعث افزایش آنزیم های کبدی ALT,AST در موش ها می گردد(کاوشینیو و همکاران، 2012). همچنین دواریس و همکاران (2008)، در یک مطالعه به بررسی اثر تمرینات هوازی بر آنزیم های کبدی مردان وزنان پرداختند. نتایج نشان داد که دوازده هفته تمرینات استقامتی هیچ تغییر معنی داری در میزان انزیم های کبدی زنان و مردان ایجاد نکرد(دواریس و همکاران، 2008). بارانی و همکاران(1393)، در یک پژوهش به بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر سطوح سرمی آنزیم های کبدی و شاخص های امادگی جسمانی زنان دارای کبد چرب غیر الکلی پرداختند. نتایج گویای عدم تغییر معنی دار آنزیم های AST,ALT پس از اجرای تمرینات مقاومتی در گروه تجربی بود(بارانی و همکاران، 1393). عجمی نژاد و همکاران (1391)، در یک مطالعه به بررسی اثرات یک وهله فعالیت هوازی با شدت های مختلف بر شاخص های عملکردی کبد و هموگلوبین خون در مردان سالم غیر ورزشکاران پرداخت. نتایج این مطالعه نشان داد که میزان ALP در گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت(عجمی نژاد و همکاران، 1391). همچنین، ترتیبیان و همکاران(1387)، در یک مطالعه به بررسی تاثیر 9هفته تمرینات هوازی شدید بر هورمون های پاراتیروییدی و مارکر های تشکیل استخوان در زنان جوان پرداختند. نتایج این تحقیق نشان می داد که 9 هفته تمرین باعث افزایش معنی داری در میزان ALP در نمونه های تمرینی گردید(ترتیبیان و همکاران،1387). خورشیدي و همکاران (1390) نیز نشان دادند که 10 هفته تمرین هوازي، تأثیر معنی داري بر غلظت هاي سرمی ALP و استئوکلسین و انسولین ندارد(خورشیدي و همکاران،1390). دوریس و همکاران ( 2008 ) نیز نشان دادند که با 12 هفته تمرین استقامتی، تغییر معنی داري در سطوح ALT ایجاد نشد(دوریس و همکاران،2008). همچنین در مطالعه اثر تمرین شنا روي آنزیم هاي کبدي زنان جوان که پروتکل تمرینی طولانی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 60 تا 90 دقیقه را با شدت %85-65 ضربان قلب بیشینه انجام دادند، تغییر معنی داري در سطوح گلبول هاي سفید خون، هموگلوبین خون، پلاکت، AST و ALT گزارش نگردید(بیژه و همکاران، 2013). با اینکه معمولاً انتظار میرود تمرین ورزشی منظم، میزان ( آنزیمهاي کبدي را کاهش دهد، محققان افزایش معنیدار ALP ( را پس از 9 هفته تمرین هوازي(ترتیبیان و همکاران،1387) و برزگرزاده و دبیدي روشن (1391)، افزایش معنی دار سطوح آنزیم هاي AST و ALP و ALT موش هاي صحرایی ماده را پس از 6 و 12 هفته تمرین هوازي تداومی و تناوبی روي نوار گردان، مشاهده کردند (برزگرزاده و دبیدي روشن، 1391). این نتایج متفاوت ممکن است به دلیل تفاوت در ویژگی هاي فردي مثل: تفاوت سنی، شرایط آمادگی جسمانی آزمودنی ها، وجود سطوح پایه بالاتر یا طبیعی آنزیم هاي ALT و ALP،AST در شرکت کنندگان باشد. با توجه به محدوده هاي مرجع براي آنزیم ها، مشاهده می شود که سطوح پایه آنها با هم متفاوت است و این می تواند یکی از دلایل تفاوت در تغییر مقادیر این آنزیم ها (آمینوترانسفرازها در مقایسه با آلکالن فسفاتاز) باشد(بارانی و همکاران، 1393). یکی از اندام هاي حیاتی درگیر در فعالیت هاي ورزشی گوناگون، کبد است که ممکن است میزان آنزیم هاي آن(AST و ALT) پس از ورزش افزایش یابد(بشیری و همکاران،2010). آلانین آمینو ترنسفراز (ALT)، آنزیمی است که عمدتا در سلول های کبد یافت شده و در تشخیص تخریب سلولی کبد موثر است. این آنزیم همچنین در مقادیر کم در قلب و کلیه و عضله اسکلتی یافت می شود. در سطوح ALT سرم یا در مواردی از هپاتیت حاد و آسیب کبدی ناشی از داروها و مواد شیمیایی با رسیدن سطوح سرمی اش به 200-400 U/L می تواند بالاتر از سطوح ترنس آمیناز خواهریش آسپارتات آمینو ترنسفراز(AST) باشد. سطوح ALT را غالبا با سطوح AST برای مقاصد تشخیصی مورد مقایسه قرار می دهند. آنزیم ALT در نکروز کبد و هپاتیت حاد به طور آشکارتری از AST افزایش می یابد. در حالیکه AST به طور بارزتری در نکروز عضله قلب (انفارکتوس حاد میوکارد)، سیروز، سرطان کبد، هپاتیت مزمن و احتقان کبد افزایش می یابد .سطوح ALT آهسته تر از سطوح AST در بیماری های کبد به محدوده طبیعی باز می گردند(گیانی و همکاران،1999). اندازه گیری آنزیم های آلانین آمینو ترنسفراز (ALT) و آسپارتات آمینو ترنسفراز (AST) و همچنین نسبت آنها(AST/ALT ratio) ، به منظور بررسی عملکرد کبد، وضعیت چرب شدن کبد و همچنین آسیب سلول های کبدی مورد استفاده قرار می گیرند(وزاروا و همکاران، 2002؛ لارسن و همکاران، 2008). مطالعات نشان داده اند که سطوح بالای این آنزیم ها با بیماری کبد چرب غیر الکلی نیز مرتبط می باشند(وزاروا و همکاران، 2002؛ لاولر و همکاران،2005؛ نانیپیری و همکاران،2005). اگر چه فعالیت سرمی هر دو آنزیم AST و ALT، هر زمان که یکپارچگی سلولهاي کبدي تحت تأثیر بیماريها قرار گیرند، بالا میرود، ولی ALT آنزیم اختصاصی تري براي کبد می باشد (بوریتس و همکاران، 2011). به علاوه، دیده شده است که میزان آنزیمALT به دنبال مصرف غذای پرچرب افزایش پیدا می کند که گواهی بر افزایش میزان چربی بافت کبد و یا آسیب سلول های کبدی می باشد(کارمیل و همکاران، 2005). انجام فعالیت بدنی به ویژه فعالیت های هوازی، به منظور جلوگیری و کاهش تجمع چربی در بدن نیز پیشنهاد شده است(لاولر و همکاران،2005). در پژوهشی بر روی موش های نر دیده شده است که میزان دو آنزیم مذکور پس از 2 ساعت دویدن بر روی تردمیل 101% افزایش داشت(آملینک و همکاران، 1988). همچنین، یافته های گزارش دیگری، حاکی از عدم تغییر فعالیت این آنزیم ها در موش های گروه کنترل و موش هایی که به طور ارادی 16 هفته دویدن را تجربه کرده بودند، می باشد(رکتور و همکاران،2008). چندین تحقیق افزایش میزان آنزیم های ترانس آمیناز به دنبال فعالیت بدنی را حتی بعد از یک وهله تمرین گزارش کرده اند(سیکلیانو و همکاران،2010). نتايج تحقيقی بر روی دختران فعال به دنبال 7 روز انجام تمرین فزاینده، حاکي از آن بود که مقادير AST بعد از روزهاي 1، 4 و 7 تمرين، افزايش معني داري يافت و پس از 23 ساعت استراحت، کاهش چشمگيري داشت. همچنين مقادير ALT، به جز اولين روز تمرين، در روزهاي چهارم و هفتم تمرين افزايش معني داري یافت. مقادير ALP نيز در اولين، چهارمين و هفتمين روز تمرين، افزايش معني داري يافت و پس از بازيافت 24 ساعته، کاهش معني داري نشان داده شد (میردار و همکاران، 1387). مشخص شده است که مقادیر,AST 12 ساعت بعد از شروع ورزش افزایش می یابد؛ در روز دوم، به بالاترین حد خود میرسد و در طول 4 تا 5 روز، به حد طبیعی خود باز می گردد. این در حالی است که مقادیرALT تا 6 ساعت بعد از شروع ورزش، افزایش یافته؛ در روز دوم به بیشترین حد خود تا 12 برابر حد طبیعی رسیده و در روز سوم به حد طبیعی برمی گردد (میردار و همکاران، 2010). اسکندري و همکاران ( 2006 ) در مطالعه خود دریافتند که آسیب کبدي و عضلانی به دنبال مسابقه دوي 246 کیلومتر پیوسته باعث افزایش ALT و AST سرم، بر اثر تمرین طولانی می شود ( اسکندری و همکاران،2006). نوع فعالیت هاي ورزشی به کارگرفته نیز اثرات متفاوتی را بر سیستم هاي ترشحی و متابولیسمی می گذارد که این امر شاید یکی از دلایل ناهمخوانی نتایج مطالعه حاضر با نتایج برخی مطالعات باشد. فعالیت هاي بلندمدت و استقامتی که تولید انرژي آنها بیشتر هوازي است؛ بر میزان فعالیت آنزیم هاي ALT و AST تأثیرگذار است، زیرا براي ادامه این نوع فعالیت ها، نیاز بیشتري به تولید انرژي از طریق دستگاه هوازي وجود دارد. آنزیم هاي ALT و AST از آنزیم هاي درگیر در سوخت و ساز کبدي هستند. چون کبد در فعالیت هاي استقامتی بیشتر از دیگر فعالیت ها نقش ایفا می کند؛ بنابراین احتمال آسیب غشاي سلول هاي کبدي در فعالیت هاي درازمدت و استقامتی زیاد است؛ در صورتی که اگر تمرین از نوع مقاومتی سنگین باشد، قسمت اعظم انرژي لازم آن، از طریق بی هوازي تأمین می شود و سلول هاي کبدي به ویژه آنزیم هاي آن، زیاد در تولید انرژي لازم درگیر نیستند؛ پس آسیب آنها نیز کمتر خواهد بود(بشیری و همکاران،2010). همچنین نوع، مدت و شدت فعالیت ورزشی است که می تواند بر فعالیت آنزیم ها مؤثّر باشد. آمینوترانسفرازها در سرم طبیعی، فعالیت اندکی دارند و در اثر تمرینات و رقابت هاي استقامتی، کوتاه مدت و شدید، برونگرا و حتی ورزش هایی که در آنها وزن بدن تحمل نمی شوند، مقادیر آنزیم هاي فوق افزایش می یابد( کوردوا و همکاران،2006).بار روش هاي آزمایشگاهی نیز در نتایج تأثیر گذارند؛ زیرا نیمه عمر و شرایط نگهداري و اندازهگیري هر کدام از آنزیم ها با یکدیگر متفاوت است و عدم توجه و دقّت کافی به این مسئله می تواند سبب تغییر نتایج شود(بارانی و همکاران، 1393). تمرینات مقاومتی، می توانند، حجم، قدرت و توان عضله را بهبود بخشند و از این رو، به عنوان یک ابزار درمانی سالم در افراد سالمند و چاق به کار گرفته می شوند. تمرینات مقاومتی، می توانند حساسیت انسولین و مصرف روزانه انرژي را افزایش داده و کیفیت زندگی را بهبود بخشند ( یاوری و همکاران، 2011). همانطور كه اغلب تحقيقات ذكر نموده اند، بيماران مبتلا به كبد چرب غير الكلي داراي اضافه وزن و چاقي مي باشند، كاهش وزن ممكن است براي كاهش كبد چرب غير الكلي مفيد باشد(داودی و همکاران،1391). فعاليت ورزشي منظم باعث افزايش ميزان مصرف انرژي روزانه، بهبود و افزايش اكسيداسيون چربي ها در عضلات اسكلتي و ميتوكندري هپاتوسيت ها و كاهش چاقي به ويژه ناحيه شكمي مي شود؛ كه نتيجه آن، كاهش چربي احشايي، كاهش تراوش اسيدهاي چرب آزاد به داخل كبد، كاهش رسوب گيري چربي در كبد و نيز افزايش اكسيداسيون چربي در كبد است(اسپاسیانی و همکاران، 2008). فعاليت ورزشي مي تواند اكسيداسيون لیپیدها را تحریک و سنتز ليپیدها را در درون كبد مهار كند(پرسقین و همکاران،2007؛ لاویی و همکاران،2006). که اين فرایند به واسطه فعال سازي مسير AMPK انجام مي شود. این آنزیم با افزايش نسبت AMP به ATP در بافت ها، تحریک و فعال می شود که این افزایش نسبت نتیجه ایی از محرک فیزیولوژیکی فعالیت ورزشی می باشد(لاویی و همکاران،2006) محققان بيان كردند، شرط اصلی و لازمه فعال سازی مسیر AMPK هنگام فعالیت ورزشی، کاهش و فقدان فعالیت SCD-1 کبدی می باشد. اخيرا مطالعات نشان دادند که فعاليت SCD-1 در كبد موش ها بعد از فعاليت ورزشي به طور چشمگيري كاهش یافته است.( لاویی و همکاران،2006) هنگام فعاليت ورزشي AMPK فعال می شود و فعالیت آن بعد از اتمام فعالیت ورزشی در عضله، كبد و بافت چربي باقی می ماند(رادرمن و همکاران،2003) در كبد، فعال شدن AMPK باعث مهار سنتز لپيدها می شود، که این عمل را از طريق، غیرفعال کردن آنزیم استیل- کوآ کربوکسیلاز، فعال کردن آنزیم مانوايل- كوآ دِكربوكسيلاز و مهار بیان ژن آنزيم هاي ليپوژن كي: استیل کو آ کربوکسیلاز و اسید چرب سنتتاز انجام می دهد و اساسا از طریق کاهش در میزان مالونیل- کوآ که خود یک مهار کننده آلوستریک آنزیم کارنتین پالمیتویل ترانسفراز-1 ) CPT-1) که این آنزیم انتقال زنجیره های بلند اسیدهای چرب سیتوزولیک به میتوکندری را کنترل می کند، اکسیداسیون لیپیدها را در کبد تحریک می کند(پرسقین و همکاران،2007؛ لاویی و همکاران،2006). بنابراین فعالیت ورزشی می تواند اثر مثبت بر درمان، کنترل و پیشگیری بیماری کبد چرب داشته باشد. پس می توان این کاهش معنی دار در سطوح ALT سرم بیماران، گروه برنامه تمرین هوازی همراه با اصلاح رژیم غذایی را به افزایش حساسیت به انسولین بافتی و کبدی، افزایش اکسیداسیون کبدی، کاهش فعالیت و مهار آنزیم های لیپوژنیک و نیز در نتیجه کاهش چربی کبدی، نسبت داد(سرینویا و همکاران،2006؛ پاگانوو همکاران،2002). اكثر متخصصان وپژوهشگران علوم ورزشي، بهداشت وتندرستي براين باورند كه تغيير وايجاد يك شيوه زندگي سالم و برخورداري از يك زندگي فعال وپرتحرك كه به طور ويژه باتمرينات ورزشي و فعاليتهاي بدني منظم، مستمر و مداوم همراه باشد ميتواند بهترين راه پيشگيري اوليه وثانويه دربرخورد با اكثربيماريهاي مزمن، به ويژه بيماري عروق كرونر و فرآيند زمينه ساز آن يعني آترواسكلروز باشد (8، 9، 10).بخش اعظم اختلالات قلبي عروقي مربوط به جنبه¬هاي غير ژنتيکي و به عوامل محيطي مربوط مي¬گردد (16)، از طرفی تجمع بافت چربی در اثر افزایش وزن و چاقی، به¬عنوان یک عامل مهم در بروز بیماری دیابت نوع 2 و مقاومت انسولینی به¬شمار میرود (12). بروز مقاومت انسولینی همانند دیابت نوع 2 با تخریب و آسیب به متابولیسم اسیدهای چرب آزاد همراه با تجمع TG قابل تشخیص است (79). اطلاعات نشان می دهد که رابطه معنی¬دار مثبتی بین بسیاری از متغیرهای مرتبط با اختلالات متابولیک ناشی از چاقی از جمله کبد چرب ،نیمرخ معکوس چربی، هایپرانسولینیمی، غلظت گلوکز ناشتا(FG) و شاخص مقاومت انسولینی (HOMA-IR) و یک رابطه منفی با مقادیر HDL-c گزارش شده است (80، 81). افزایش فعالیت بدنی در افراد کم تحرک باعث تغیرات مفیدی در عوامل خطرزای بیماریهای قلبی عروقی (CVD) ، از جمله کاهش فشار خون ،کاهش سطح کلسترول سرم و انسولین پلاسما(INS) ، افزایش عملکرد انسولین، کاهش Hs-CRPو آمادگی قلبی تنفسی (VO2max) می شود (85، 86، 87، 88). در عوض، این تغییرات با کاهش در عوارض قلبی عروقی و مرگ و میر همراه است (36). فعاليت ورزشي حتي روي عملكردپلاكتهاو LDL اكسيده شده تأثيرگذاشته ودرنتيجه به كاهش ريسك بيماريهاي قلبي دراين رابطه كمك مي كند (92). مزيت اصلي فعاليت بدني،كمك به تداوم كاهش وزندربلند مدتوبهدنبالآنكاهشچربيهايمضر خونميباشد. از آنجا که بررسی تاثیر فعالیت بدنی منظم استقامتی بویژه ورزش صبحگاهی (که اخیرا با استقبال روبرو شده است) بر این شاخص¬ها به عنوان یکی از راهکارهای عملی برای شناسایی و راهکارهای مناسب که می¬تواند به کاهش بیماریهای قلبی عروقی منجر شود می باشد، به همین دلیل، در این پژوهش اثر هشت هفته ورزش صبحگاهی را بر نیمرخ عوامل خطرزای قلبی-عروقی، مقاومت انسولین و ترکیب بدن زنان بزرگسال غیرورزشکار مورد بررسی قرار دادیم. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که هشت هفته ورزش صبحگاهی باعث کاهش معنی داری در TG، کلسترول، LDL ، VLDL، و افزایش معنی داری در HDL شد.TG شکل ذخیره چربی در بدن است. کم تحرکی باعث افزایش تجمع چربی در بدن شده، درصد چربی افزایش پیدا کرده و مشکلات مربوط به چاقی بروز پیدا می کند. افزایش کلسترول سبب رسوب در دیواره عروق، سخت شدن عروق و افزایش فشار خون و بیماری های قلبی می گردد (52، 193). بروز بیماری های کرونر قلب در فردی که دارای کلسترول بیش از 250 میلی گرم در 100 میلی لیتر پلاسما است در حدود پنج برابر بیش از فردی است که فردی است که میزان کلسترول خونش کمتر از 200 میلی گرم درصد است (192). از طرفی با افزایش سن ، میانگین میزان کلسترول خون افزایش پیدا می کند. لیپوپروتیین ها ترکیبات مرکبی هستند که لپیدهای غذایی (عمدتا تری گلیسرید های موجود در غذا ) و لپیدهای داخلی (تری گلیسرید سنتز شده از گلوسیدها یا کلسترل استرفیه و لپیدها) را به بافت محیطی مانند بافت عضلانی برای مصرف به عنوان منبع انرژی و بافتهای چربی برای ذخیره سازی منتقل می نمایند (198). همچنین می توانند با انسداد عروقی باعث سکته قلبی ، حمله مغزی و مرگ شوند (52). مقدار بالای LDL و مقدار پایین HDL ، شخص را به شدت در معرض افزایش رسوب چربی ها (بویژه کلسترل) در دیواره داخلی عروق و بروز تصلب شرایین قرار می دهد. و برعکس ، میزان بالای HDL و میزان پایین LDL شخص را با خطر کمتری مواجه می سازد.HDL به عنوان پاک کننده کلسترول از دیواره سرخرگ و انتقال ان برای متابولیزه کردن در کبد می باشد. نسبت کلسترول تام به HDL ممکن است بهترین شاخص خطر برای سرخرگ کرونر باشد. تحقیقات نشان داده که فعالیت بدنی خطر مرگ و میر مربوط به CHD را کاهش می دهد، در این ارتباط فعالیت بدنی با تعدیل چربی ها و لیپوپروتیین های سرم، خطر بیماری های قلبی – عروقی و مرگ و میر را کاهش می دهد (2). در تایید این یافته ها، رشید لمیر در تحقیقی که به بررسی تاثیر دو ماه تمرینات هوازی بر ریسک فاکتورهای قلبی- عروقی پرداختند نشان داد که 8 هفته تمرین استقامتی باعث کاهش LDL-c ، کلسترول تام و تری گلیسرید در مردان میانسال می شود (156). از دیگر تحقیقاتی که با یافته های تحقیق حاضر همخوانی دارد می توان به تحقیق امینی اشاره کرد که به بررسی تاثير 8 هفته ورزش صبحگاهي بر برخي عوامل خطرزاي قلبي-عروقي(کلسترول،تري گليسيريدLDL،HDL وBMI )زنان ميانسال پرداخت. نتایج تحقیق وی نشان دادکه يک برنامه ورزش صبحگاهي منتخب مي توانند باعث کاهش عوامل خطرزاي قلبي-عروقي در زنان میانسال شود (160). شهبازی نیز در تحقیق خود به همین نتایج دست یافت. نتایج تحقیق وی نشان داد که میزان TG ، LDL و کلسترول زنان 30 تا 45 ساله پس از ورزش صبحگاهي کاهش یافت (161). از دیگر تحقیقاتی که به بررسی ورزش صبحگاهی بر چربی های خون پرداختند می توان به تحقیقات شریفی و قیصری اشاره کرد. شریفی در تحقیقی به بررسی تاثیر یک برنامه تمرینی ویژه روی عوامل خطرزای قلب –عروقی پرداخت. نتایج نشان داد که وزن بدن، درصد چربی، تری گلیسرید،LDL کاهش معنی دار و نسبت لیپوپروتئین های پرچگال به لیپوپروتئین های کم چگال و همچنین اکسیژن مصرفی بیشنه افزایش معنی داشت (162). همچنین قیصری در تحقیق خود به بررسی تغييرات المانهاي خوني قند خونتري گليسريد و كلسترول در اثر ورزش صبحگاهي پرداخت نتایج نشان داد که ورزش صبحگاهی تاثیر مفیدی بر این فاکتورهای خونی دارد (163). از دیگر تحقیقاتی که با تحقیق حاضر همخوانی دارد میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: اکبری و همکاران به بررسی اثر برنامه 8 هفته ای ورزش هوازی بر کاهش چربی خون مردان کارمند با فشار خون بالا پرداختند نتایج تحقیق نشان داد که TG، TG و LDL پس از 8 هفته تمرین کاهش یافت (173). دونوان تاثيرات 24 هفته تمرينات با شدت متوسط و بالا را بر ميزان آمادگي قلبي تنفسي و عوامل خطر زايي بيماري¬هاي قلبي انجام دادند، مشاهده کردند که ميزان کلسترول تام و LDL در آزمودني¬ها کاهش و ميزان HDL افزايش قابل توجهي کاهش پيدا کرد (174). دریگاس اثرات طولاني مدت تمرين بدني بر عوامل خطرساز كرونري قلب در مردان ميانسال را مورد مطالعه قرار داد. تحقیق وی نشان داد كه اغلب عوامل خطرزاي قلبي با انرژي مصرفي بيش از Kcal 1000 در هفته كاهش مييابد (53). مانسون اثرات راه رفتن و فعاليت شديد را در جلوگيري از بيماريهاي كرونر قلبي در زنان مورد مقايسه قرار دادند. نتايج تحقيق نشان داد رابطه معكوسي ميان فعاليت بدني و خطر بروز كرونر قلبي وجود دارد (176). سانامي به بررسي اثرات تمرين هوازي با شدت پايين روي غلظت كلسترول افراد سالمند سالم پرداختند. نتايج نشان داد HDL-c و VO2max پس از اين دوره افزايش و LDL-c كاهش يافته بود(177). گراندجين اثر يك برنامه پيادهروي روي تردميل روي 25 مرد را مورد مطالعه قرار دادند. نتايج اين پژوهش حاكي از 2/3% كاهش سرم TC و 1/11% كاهش سرم TG بود (57). رايتاكاري ارتباط فعاليت بدني، آمادگي هوازي و عوامل خطرزاي CHD در جوانان را مورد بررسي قرار دادند. اين محقق اعلام كرد که ارتباط بالايي بين فعاليت بدني و آمادگي هوازي با غلظت بالاي HDL-c و غلظت پايينTC وجود دارد. اين ارتباط در زنان فقط در مورد TC مشاهده شد (178). اما آن و همکاران گزارش دادند که 3 ماه پیاده روی با شدت متوسط تاثیری بر لپیدهای سرم زنان نداشت و این ممکن است به علت عدم شدت کافی پیاده روی و عدم کنترل تغذیه در پژوهش مذکور باشد (183). لئون و همكاران به مطالعه 20 هفته تمرين با دوچرخهكارسنج بر سطح ليپوپروتئينهاي خون پرداختند بیان نمودند که كاهش معنيداري در ميزان LDL-c مشاهده نشد. در تحقیق اکبری هم مقدار HDL افزایش معنی داری نشان نداد (173). بنابراین نتایج تحقیق حاضر با اکثر تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده (رشید لمیر، امینی، شریفی، قیصری، شهبازی، اکبری، مانسون، سانامي، گراندجين، باندس و رايتاكاري) همخوانی داشته و فقط با نتایج آن، لئون و اکبری در خصوص برخی از لپیدهای خونی همخوانی ندارد. 5-3-4 تمرینات ورزشی و ترکیب بدنی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که هشت هفته ورزش صبحگاهی باعث کاهش معنی داری در BMI و WHR شد. اضافه وزن و چاقی با افزایش خطر بیماری کرونر قلب، سکته مغزی، پر فشار خونی، اختلال در چربی های خون و همه علل مرگ و میر ارتباط دارد (138). به طوری که یک شاخص توده بدنی بیشتر از 35 کیلوگرم بر متر مربع موجب افزایش مقاومت به انسولین، افزایش بیش از حد انسولین در خون و پر قندی خون شده و به افزایش خطر دیابت تا بیش از 60 برابر در زنان و 42 برابر در مردان می شود (139). به نظر تمرینات منظم ورزشی می تواند با بهبود ترکیب بدن باعث کاهش بیماریهای قلبی- عروقی شود. در تحقیقی که امینی به بررسی تاثير 8 هفته ورزش صبحگاهي بر برخي عوامل خطرزاي قلبي-عروقيزنان ميانسال پرداخت، نتایج تحقیق وی نشان دادکه ورزش صبحگاهيمي توانند باعث کاهش BMIدر زنان میانسال شود (160). در همین راستا حبیب زاده و همکاران به بررسی اثر ورزش پیاده روی بر میزان چربی بدن در دختران چاق پرداختند. بعد از دو ماه توده چربی و درصد چربی بدنی کاهش و توده بدون چربی افزایش یافت (172). غلامی (1386) در رساله دکتری خود به بررسی تأثیر تمرین منتخب همراه با رژیم غذایی بر شیوه زندگی، ترکیب بدنی، ساختار بدنی و لیپیدهای خون در زنان چاق پرداخت. درصد چربی، وزن چربی و چگالی بدن در گروه تجربی از گروه کنترل کمتر بود. اما شاخص توده بدن در گروه تجربی پس از اجرای تمرینات همراه با رژیم غذایی منتخب تغییر نکرد (192). بشری (1386) نیز در تحقیق خود با هدف بررسی ارتباط بین شیوه زندگی و ترکیب بدنی دانشجویان نشان داد که بین فعالیت بدنی و شاخص توده بدن آزمودنی ها در گروه تربیت بدنی و ورزشکار رابطه معنی دار وجود دارد ولی در گروه غیر ورزشکار رابطه معنی دار نیست (193). همچنین اسکیانین و همکاران نشان دادند که تمرین پیاده روی با VO2MAX65 درصد موجب افزایش وزن بدون چربی و کاهش وزن کل زنان چاق شد (170). اما پژوهش شهبازی که به بررسي تاثير ورزش صبحگاهي منتخب بر عوامل آمادگي جسماني و ترکیب بدنی صورت گرفت،نتایج نشان داد درصد چربی و شاخص توده بدنی در گروه تجربی افزایش معنی داری نشان داد (161). همچنین حقیقی و همکاران نشان داد که تمرینات مقاومتی تاثیر معنی داری بر متغیر های وزن، نسبت محیط کمر به لکن ندارد، ولی موجب کاهش معنی داری در متغیرهای درصد چربی بدن می شود (166). بطور کلی اغلب تحقیقات نشان می دهد که تمرینات منظم ورزشی باعث کاهش BMI و WHR شده که با نتایج این مطالعه هم خوانی دارد.